جرعه ای درنگ از حرفهای ساده ام بنوش ...

گاهی میشود ساده گفت و ساده شنید ولی عمیق ...

جرعه ای درنگ از حرفهای ساده ام بنوش ...

گاهی میشود ساده گفت و ساده شنید ولی عمیق ...

۱ مطلب با موضوع «درنگ نامه :: تحلیل گلستان با رویکرد اجتماعی :: باب اول :: حکایت دوم» ثبت شده است


متن حکایت : 

یکى از فرمانروایان خراسان ، سلطان محمود غزنوى را در عالم خواب دید که همه بدنش در قبر، پوسیده و ریخته شده ، ولى چشمانش همچنان سالم و در گردش است و نظاره مى کند. خواب خود را براى حکما و دانشمندان بیان کرد تا تعبیر کنند، آنها از تعبیر آن خواب فروماندند، ولى یک نفر پارساى تهیدست ، تعبیر خواب او را دریافت و گفت سلطان محمود هنوز نگران است که ملکش در دست دگران است !

بس نامور به زیر زمین دفن کرده اند /کز هستیش به روى زمین یک نشان نماند

وان پیر لاشه را که نمودند زیر خاک /خاکش چنان بخورد کزو استخوان نماند

زنده است نام فرخ نوشیروان به خیر/ گرچه بسى گذشت که نوشیروان نماند

خیرى کن اى فلان و غنیمت شمار عمر /زان پیشتر که بانگ بر آید فلان نماند

 

           نکات:

1.اهمیت خواب یک پادشاه در نظام یک حکومت وقت را میرساند، که می تواند به یک مسئله تبدیل شود.

2.اگرحکیم و دانشمندی مطلبی را نمیدانست به درویشی رجوع میشد، و این حرکت کسر شان برای دبار و حکومت قلمداد نمیشده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۲ ، ۱۶:۱۳
سعید صدیقی